انسان شناسي سايکولوژيست ها (3): آدلر
آلفرد آدلر
آدلر معتقد بود احساس هاي حقارت، همواره به عنوان يک نيروي انگيزاننده در رفتار وجود دارند. به نظر وي انسان بودن يعني خود را حقير احساس کردن (آدلر، 1939). چون اين حالت در همگي ما مشترک است، نشانه ضعف يا نابهنجاري نيست. به اعتقاد وي احساس هاي حقارت منبع همه تلاش هاي انسان هستند. پيشرفت، رشد و ترقي فرد در نتيجه جبران است، يعني ناشي از تلاش هاي ما براي غلبه کردن بر حقارت هاي واقعي يا تخيلي مان.
آدلر تلاش براي برتري را واقعيت اساسي زندگي دانست. به اعتقاد وي برتري، هدف نهايي است که در جهت آن تلاش مي کنيم. منظور وي از اين مفهوم تلاش براي کمال بود نه گرايش خودپسندانه يا سلطه جويانه. وي معتقد بود ما در جهت کامل کردن خودمان براي برتري تلاش ميکنيم (شولتز، ص 141).
به اعتقاد آدلر هدف هايي که برايشان مي کوشيم، استعدادها يا توانشها هستند نه واقعيت ها. به عبارت ديگر ما براي آرمانهايي تلاش مي کنيم که به صورت ذهني در ما وجود دارند. آدر باور داشت که هدفهاي ما آرمان هايي خيالي هستند که نمي توانند در براب رواقعيت آزمايش شوند. اعتقاد به وجود زندگي پس از مرگ بر پايه واقعيت عيني قرار ندارد، امام براي شخصي که به اين نظر معتقد باشد، واقعي است. آدر اين مفهوم را با عنوان غايت نگري خيالي بيان کرد. يعني اين نعقيده که وقتي ما در جهت حالت کامل هستي يا وجود تلاش مي کنيم، انديشه هاي خيالي رفتار ما را هدايت مي کنند. ما زندگي خود را به وسيله بسياري از اين خيال ها هدايت مي کنيم، اما فراگيرترين آنها آرمان خيال است. او معتقد بود بهترين بيان اين آرمان که انسانها تاکنون آن را به وجود آوردهاند، مفهوم خدا است (شولتز، ص142).
Fictional finalism
درباره این سایت