سايکولوژيست هاي بدکردار (2)
از آنجا که سايکولوژي ريشه در فلسفه و انديشه هاي فيلسوفان دارد، لازم است براي فهم دقيق سايکولوژي و نظريات آن، با فيلسوفان تأثير گذار و انديشه هاي آنها آشنا شويم.
ديويد هيوم (David Hume) (7 مه 1711–25 اوت 1776: ملحد
هيوم از فيلسوفان اسکاتلندي و از پيشروان مکتب تجربه گرايي بود. تقريباً همه فيلسوفان بر اين اتفاق نظر دارند که او بزرگترين فيلسوف تاريخ بريتانيا و مکتب تجربهگرايي بودهاست. زماني که به الحاد متهم شد گفت: بايد بگويم که کفر خود را ميپذيرم (فلسفه به زبان آدميزاد، فصل تاريخ فلسفه آشنايي با هيوم(hume in 90 minutes) ترجمه شهرام حمزهاي نويسنده: پل استراترن (از استادان رياضي يکي از دانشگاه بريتانيا)، چاپ علامه حلي، چاپ1390)
در کتاب تاريخ تمدن ويل دورانت درباره مرگ هيوم آمدهاست:
در آستانه مرگ هيوم، بازول با سماجت پرسيد که آيا اکنون به زندگي ديگر اعتقاد دارد؟ هيوم پاسخ داد: انديشهاي نابخردانهتر از ابديت انسان نميشناسم. بازول مداومت کرد و بازپرسيد که آيا اعتقاد به زندگي اخروي دلخوشکننده نيست؟ هيوم پاسخ داد: ابداً، بسيار اندوه بار است. اين بار زنش نزد او آمد و خواهش کرد به خدا معتقد شود او را به شوخي از سر باز کرد. بارها اين کار تکرار شد و هيوم امتناع کرد؛ چند لحظه بعد درگذشت.
قبول نکردن دين و سرباز زدن از پذيرفتن عقايد ديني اوايل (زمان پيغمبران) معمولاً به خاطر توجيه ناپذير بودن يا مسخره بودن معجزات بودهاست، اما امروزه گمان نميکنم که شخص خردمندي بتواند حتي يک دليل مناسب براي توجيه دين داشته باشد (The philosophical works of david hume Edinburgh, United Kingdom edited by william tait printed in London)
در کتاب مقدس تناقضات زيادي وجود داشتهاست. يکي از دلايل آن تجزيه? آن پس از مرگ مسيح و بازنويسي آن توسط تعداد زيادي از انسانها (حواريون) است. اما مسئله اصلي اين نيست؛ وقتي يک حس قوي براي انسان وجود دارد، انسان آن را رها نميکند و دنبال حس ضعيف تر مثلاً آثار باستاني و تاريخي نميرود يا کتب مقدس که سرشار از تعارض و تناقض هم هستند؛ لذا توقع مذاهب از من براي پيروي از آنها، بسيار خودخواهانه و غير محترمانه است و من تنها راه را براي رستگاري ام «آموزش بر مبناي خرد و شواهد» ميدانم تا به واسطه? آن سلطه? خرافات را از زندگي ام براي هميشه برچينم و خاتمه دهم.
اگر به تاريخ بشر بنگريم «قانون» چيزي متغير بودهاست. هرچند ترمهاي ثابت هم در آن وجود داشته که آن را کنترل کردهاست. اما اوضاع وخيم تجاري، جنگ يا مذاهب متغير در کشورها، آب و هوا و مخصوصاً اخلاق حاکم بر اکثريت مردم، همه و همه باعث تغيير قوانين شدهاند.
هيوم در کتاب تاريخ طبيعي دين، منشأ پيدايش توحيد در ميان بشر را «عقل» و پيدايش شرک را ناشي از «ترس» (و برخي ديگر از غرايز) ميداند (http://alavisereshki.ir/portal.aspx?PID=71253&CULTCURE=Persian&PageSize=1&PageIndex=1&CASEID=54701)
هيوم بر کانت تأثير بسياري گذاشت. اين جمله معروف کانت نشانگر اين تأثير عميق است: هيوم من را از خواب جزم انديشم بيدار کرد.
درباره این سایت