استاد شيطان


مطابق روابط چهارگانه، هر فرد درگير 4 نوع رابطه است. نوع تعامل فرد و انتخابي که در اين روابط چهارگانه يعني رابطه با خود، ديگران، محيط و خداوند، شخصيت و هويت او را شکل مي دهد.




روابط چهارگانه انسان


روابط چهارگانه انسان




     انسان با طي مراحل رشد، از روابط سطح پائين عبور کرده و به بالاترين سطح رابطه يعني رابطه با خداوند مي رسد. کسي که در روابط سطح پائين متوقف شود و آن را محور تعاملات و انتخاب هاي خود قرار دهد، به رشد مطلوب دست نخواهد يافت.


     انسان در ارتباط با خود، از سه بعد بينش و گرايش و کنش به ترتيب به خودشناسي، حب نفس و صيانت از نفس مي پردازد. توقف در خود منجر به خودمحوري شده و مانع از حرکت فرد به سمت رشد و کمال مطلوب مي شود.


     سايکولوژي با ناديده گرفتن ارتباط با خداوند و تمرکز بر فرد و تقويت خودمحوري او، باعث توقف رشد شده و انحراف شديدي در زندگي ايجاد مي کند.


     در سريال لوسيفر (Lucifer)، ليندا مارتين به عنوان يک سايکولوژيست به تحليل لوسيفر (شيطان بزرگ) مي پردازد و او را براي رسيدن به احساسات خود هدايت و راهنمايي مي کند.




سريال لوسيفر (Lucifer)


سريال لوسيفر (Lucifer)


 


ليندا، استاد لوسيفر


ليندا و کشف خواسته هاي دروني لوسيفر


 


در اين سريال، به نوعي ليندا، استاد شيطان تلقي مي شود و با تمرکز بر لوسيفر خواسته هاي دروني او را کشف مي کند و به او کمک مي کند به احساسات دروني خود پي برده و آنها را ء کند.


 


ليندا، استاد لوسيفر


ليندا مارتين (سايکولوژيست) در حال مشاوره دادن به لوسيفر (شيطان)


 


ليندا، استاد لوسيفر


ليندا مارتين در آغوش شيطان


 


ليندا مارتين به عنوان يک سايکولوژيست، به شيطان درس مي دهد يعني يک سايکولوژيست استاد شيطان است. زيرا، وظيفه او کشف اميال دروني لوسيفر و کمک به او جهت درک احساسات خود است. در واقع، از آنجا که سايکولوژي يک علم توصيفي است نه دستوري، به دنبال هست شناسي است (درک احساسات) و به هستي شناسي و جهت دهي به انسان (کنترل احساسات) نمي پردازد.


       به دليل توصيفي بودن سايکولوژي، خود سايکولوژيست هم کنترل دروني (تقوا) را ملاک قرار نمي دهد و اميال شخصي و غريزي را در کار خود دخالت مي دهد. در اين سريال، ليندا مارتين توسط لوسيفر اغوا شده و با او رابطه برقرار مي کند. گرچه در سايکولوژي قوانيني وضع شده که توصيه مي کند سايکولوژِيست ها با مراجعين خود ارتباط خارج از چهارچوب و شخصي نداشته باشند، ولي به دليل عدم توجه به کنترل دروني و همچنين، کنترل بيروني چنين اصولي به سادگي نقض مي شود. اينکه ليندا مارتين در حضور ديگران و پليس، به دنبال رابطه نامشروع با لوسيفر است، نشانگر فقدان کنترل بيروني است.


      سايکولوژيستي که خودش به رشد نرسيده و با ظاهر و پوششي نامناسب به دنبال جلب توجه ديگران است و يا به هنجارهاي مطلوب اجتماعي باور ندارد و فاقد رفتار معقول است، چگونه مي تواند باعث رشد و هدايت ديگران شود.


      در سايکولوژي هدف رضايت فرد است (فردمحوري) و توجهي به روابط چهارگانه و رضايت خداوند نمي شود. فقدان جهت گيري مناسب باعث مي شود انسان دچار ايستايي و رکود در تفکر شده و به دنبال هدف هاي واقعي و بزرگ نباشد و بيشتر به دنبال کشف احساسات و جلب رضايت دروني و غريزي باشد و در واقع، گرفتار هدف هاي پست و سطح پائين شود.


      در جامعه اي که سايکولوژيست ارزشمند تلقي مي شود و رضايت فردي (غريزي) و کشف احساسات و اميال دروني موضوعيت پيدا مي کند، حرکت فرد به سمت رشد و کمال به مثابه شنا کردن برخلاف جريان آب بسيار دشوار است. اين جامعه بيمار در برابر اميال و خواسته ها و رفتارهاي نادرست افراد بازدارندگي ندارد و باعث انحراف و نابودي افراد مي شود. همانگونه که بدن سالم، غذاي آلوده را غي کرده و بيرون مي ريزد، جامعه سالم هم آلودگي ها و انحرافات را کنار زده و مانع از آنها مي شود. وقتي بخش هاي مختلف جامعه مانند دانشگاه ها و مراکز علمي، حوزه هاي علميه، پليس و بالاتر از همه، خود مردم در برابر انحرافات بي تفاوت باشند و به دنبال اصلاح شرايط نباشند، مي توان گفت جامعه بيمار است.


       اگر در جامعه اي، روابط نامشروع جرم نباشد (کنترل بيروني) و افراد به دليل نداشتن کنترل دروني (تقوا) بر اساس اميال غريزي خود آزادانه و بدون چهارچوب منطقي، درگير اين روابط شوند، آن جامعه از مسير اصلي خود منحرف شده و دچار افول و نابودي خواهد شد. وقتي ليندا مارتين در حضور پليس به عنوان کنترل بيروني و فردي که از طرف جامعه براي برقراري نظم و امنيت و بقاي جامعه انتخاب شده است، نسبت به رابطه نامشروع با لوسيفر ابراز تمايل مي کند، يعني کنترل دروني و بيروني در اين جامعه از بين رفته و محکوم به نابودي است.


      اگر در سايکولوژي هدف اين باشد که آنچه را که هستيم بپذيريم و خودمان باشيم، داشتن آرمان و هدف متعالي منتفي مي شود. چنين علمي که دنبال هست شناسي است نه هستي شناسي و بايدشناسي، نابود کننده آرمان هاي بلند انساني تلقي مي شود. در واقع، مي توان گفت سايکولوژي، مرگ آرمان گرايي و ارزش گرايي را رقم مي زند. همانگونه که نيچه جمله معروف «خدا مرد» را در مورد جامعه سکولار و خداگريز غربي به کار مي برد، در مورد جامعه مروج و معتقد به سايکولوژي، جمله «آرمان گرايي مرد» صدق مي کند. يعني، جامعه مشغول اميال نفساني و شهواني و سطح پائين حيواني است و ارزش ها و آرمان ها به محاق رفته اند.


      علمي که انسان را در تمايلات روزمره خلاصه مي کند و به دنبال کشف خواسته هاي دروني (غريزي) و احساسات او است، چگونه مي تواند طرفدار ارزش ها و آرمان هاي والاي غيرمادي باشد؟ آيا چنين علمي علم مفيد است يا علم غيرمفيد (لاينفع). سايکولوژي مبتني بر انسان شناسي مادي و غريزي، در همان ماديات و غرايز سطح پائين متوقف مي شود و مانع از حرکت و رشد انسان مي شود.


     اگر هنجار و ملاک جامعه، اصالت احساسات فرد و رضايت شخصي (و غريزي) او باشد، جامعه ليبرال (اباحه گر) رقم مي خورد و ارزش ها و آرمان هاي بلند به فراموشي سپرده مي شوند. نتيجه انسان شناسي مادي (مبتني بر حواس ظاهري و احساسات و اميال غريزي) و انسان محور (و عدم توجه به خداوند و جهت گيري سطح بالا و متعالي) را مي توان در غرب مشاهده کرد که خانواده تک والدي شده و بيش از نيمي از افراد زاده هستند و از نعمت خانواده مطلوب محرومند.


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : جامعه ,دروني ,احساسات ,انسان ,کنترل ,لوسيفر ,کنترل دروني ,ليندا مارتين ,کنترل بيروني ,استاد شيطان ,روابط چهارگانه ,سريال لوسيفر lucifer
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هیپ هاپ آی آر یک نکته کوچک ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓܓܓ شهر ما آشپزی دیجی بانو (بانک جامع مقالات آرایشی و بهداشتی ) Kathleen حسابداری و حسابرسی خرید آپارتمان در ترکیه پکیج دیواری و زمینی