انسان شناسي سايکولوژيست ها (7): اريکسون
اريک اريکسون
اريکسون رشد شخصيت را به هشت مرحله رواني اجتماعي تقسيم کرد. چهار مرحله اول شبيه مرحله دهاني، مقعدي، آلتي و نهفتگي فرويد هستند. تفاوت مهم اين است که اريکسون بر همبستگي هاي رواني اجتماعي تأکيد داشت، در حالي که فرويد بر عوامل زيستي تأکيد مي کرد.
به نظر اريکسون فرايند رشد تحت کنترل اصل اپيژنتيک رسش قرار دارد. منظور وي اين بود که مراحل رشد به وسيله عوامل ارثي تعيين مي شوند. پيشوند «اپي» به معني «بستگي» است و رشد به عومل ژنتيکي بستگي دارد. عوامل اجتماعي و محيطي که با آنها مواجه ميشويم، بر شيوههاي تحقق مراحل رشد تعيين شده ژنتيکي تأثير ميگذارند. بنابراين، رشد شخصيت هم تحت تأثير عوامل زيستي و هم عوامل اجتماعي قرار دارد، يعني هم متغير شخصي و هم موقعيتي بر آن تأثير ميگذارد.
به اعتقاد اريکسون رشد انسان شامل يک رشته تعارض است که بايد با آنها کنار بيايد. توان يا پتانسيل اين تعارض ها به صورت زمينه هاي ذاتي به هنگام تولد در ما وجود دارد و در مراحل رشد خاصي بارز ميشوند، يعني زماني که محيط ما درخواست هاي به خصوصي از ما مي کند. هر رويارويي يا مواجهه با محيط بحران ناميده مي شود. اين بحران در طول زمان تغيير ميکند و انسان را مم ميدارد مطابق با درخواست هاي جديد هر مرحله در چرخه زندگي، انرژي غريزي خود را تنظيم مجدد کند (شولتز، ص 243).
اريکسون معتقد بود شخصيت بيشتر تحت تأثير يادگيري و تجربه قرار دارد تا وراثت. تجربه هاي رواني اجتماعي و نه نيروهاي زيستي غريزي عوامل تعيين کننده مهمتر رشد شخصيت هستند. هدف نهايي و درجه اول انسان پرورش دادن من مثبتي است که تمام نيرومندي هاي بنيادي را دربرمي گيرد (شولتز، ص 254).
به نظر اريکسون هر يک از هشت مرحله رشد رواني اجتماعي، فرصتي را براي پرورش نيرومندي هاي بنيادي فراهم مي کند. به اعتقاد او اين نيرومنديها يا مزيت ها زماني پيدا مي شوند که بحران هر مرحله به طور مناسب حل شده باشد. نيرومندي هاي بنيادي لازم و موم يکديگرند، زيرا تا وقتي که نيرومندي در مرحله قبلي محرز نشده باشد، نيرومندي جديدي نميتواند پرورش يابد (شولتز، ص 244).
درباره این سایت